2 little butterflies

you & me & God... makes 3

2 little butterflies

you & me & God... makes 3

می دونستم...

می دونستم

یه روز میری

می دونستم

که خود خواهی

می دونستم

دلت دوره 

رفیقه نیمه ی راهی...

 

دلا حرمت شکستی تو

اینه رسم وفا داری؟

دلم زخمی دنیا بود

خیال کردم دوا داری!!

از همون اول می دیدم

که تو بغض من نبودی

تو رو با خودم می دیدم

اما تو یه سایه بودی

تو نگات عشقی ندیدم

که بشه به خاطرش مرد

کبر و خود خواهی محضت  

مثل زالو دلمو خورد

دلا حرمت شکستی تو

اینه رسم وفا داری؟

دلم زخمی دنیا بود

خیال کردم دوا داری

دلم زخمی دنیا بود

خیال کردم دوا داری

می دونستم...

نظرات 3 + ارسال نظر
s.b یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 22:20

منو یادته؟از وب دلبرک پیدات کردم.
به نظرم بهتره فکر کنی!شاید تقصیر تو باشه!

:)

s.b دوشنبه 11 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 16:57

خنده جوابم نبود...

از راهنماییتون ممنون!...نمیدونم شاید هم شما درست میگید... گرچه من نخندیدن فقط لبخند زدم...:)

s.b سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 22:09

میدونی معتقدم آدما همش تو سوء تفاهم نسبت به همن.کاش به جای اینکه تو بلاگت بنویسی گوشی تلفن رو برداری و به خودش بگی.البته اگه فکر نمیکنی که کوچیک میشی.شاید یه روز اونم گذشت کرده باشه...
ببخشید فضولی کردم.

نه خواهش میکنم!گاهی اوقات باید بیخیال افراد شد...بعضی چیزا انقدر واضح هستن که اگر بخوای گوش زد کنی یا به زبون بیاری دیگه ارزش خودشون رو از دست میدن...بازم از راهنماییتون ممنون:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد