خداوند...
اینجا ...خزیده در گوشه ای از هستی ... کنج فراموش خانه ی دل
نشسته ام...باقیمانده ای نیست جز خود و خدا...من وتو ...
آرام تر می گویم...تا بلند تر بشنوی...نزدیک تر از... من به من...!
خداوند...
من نیز فراموش...یادی از خود نمی خواهم حتی...تنها تو بمان...من هیچ ،من نه...تنها تو...خداوند من...که من و یاد و همه ای...
و اگر شنیده می شوم هنوز...با همه ی بی صداییم و با همه ی فراموشی و نیستی ام...اگر دیده می شوم هنوز...با پاسخ ات به فراموشی ام یاد بده که هنوز هستم...وبه یاد پرسشم بیاور که پاسخ داده ای پیش تر از آنکه بپرسم...
من و یاد و هستی ام...همه آکنده از توییم...و پاسخ و سعادت همینجاست...
آساییده در پشت دعوت تو...
خداوند...
نزدیک تر از...
چطوری؟!
قشنگ است!
:دی
:) مرسی!
درود . به تمامی نظرات شما در وبلاگ مسیر سبز پاسخ داده شده است . شما می توانید پاسخ خود را ببینید .
سلام .
بابا طراح .
بابا جدید .
بابا قشنگ .
بابا بروزم .
واقعا قشنگ شده؟!:)
مرسی!
وب زیبایی داری
پیسک دل ما را فراموش نکن
سلام
خدا قوت
مرسی که بهم سر زدی
فکر کنم باید بیشتر کتاب بخوانی و کمی عمیق تر به زندگی نگاه کنی . کاملا مشخص است که نه فلسفه می دانی و نه تاریخ خوانده ای .
شما؟!
البته خوشحال میشم که بهم بگین از کجا این قضاوت رو کردین!
در ضمن من ادعایی ندارم!:)