2 little butterflies

you & me & God... makes 3

2 little butterflies

you & me & God... makes 3

اشک ها...

چقدر اشک هایم گرم اند...مانند خون...نه!مطمئنم خون گریه نمی کنم...فقط میدانم،گرمای 

 اشک هایم ...هه!چقدر ساده ام!...چقدر کودکم هنوز...!چه خوش باورم! 

آه...دلک ساکت سرد سربه زیر...! 

 

گرچه لازم نیست برای نبودنت خون بگریم...دلم که خون شد بس است! 

این غم...این اشک،این خیرگی بس است!برایم نبودنت...زخم زبان ها...این لبخند های سرد 

 بس است! 

 

اینجا...این منم!خیره به روبه رو...!با خرده ای از یادت...!یادت...گرم یاد آوری یا نه...من از یادت 

 نمی کاهم!من از بار غم عشقت نمی برم...نمی نالم! 

و هر از چند گاهی اتاقم...عروسک هایم...جا نمازم...در نگاهم حل می شود! 

چقدر کودکم هنوز...!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد